عجیب دلشوره دارم.
مفاتیح را زیر و رو می‌کنم تا کمی آرام شوم.
دو شب است که همه رفته اند و من خسته و خواب آلوده کنج پیلهء گناهانم جامانده ام.
دنبال می‌گردم تمام کتاب های دعا را برای خواندن *دعای جاماندگان*…
حس مالباختگانی را دارم که کلاه عجیبی به سرشان رفته، هم مال از دست داده اند و هم آبرو، من هم مال گرانی از کف داده ام،عمر هدر داده ام و حالا آبرویم نزد مولایم رفته است…
دستهایم را جمع می‌کنم تا چشم هایم گره کارشان را باز کنند.
تمام قوایم را جمع کرده ام برای شب آخر، آخر من دوشب پیش را با زمینگیری رد کرده ام و حالا آرام و قرار ندارم.
می‌ترسم این غفلت کار دستم داده باشد و از کاروان #عرفه و #اربعین خط خورده باشم.
این دوشب هروقت برای لحظاتی کوتاه متصل به دریای اجابتش گشتم ذکر جان و لبم بود #یا_رحمة_الواسعة_يا_حسين دستم را بگیر که دستگیر دیررسیدگان به کشتی نجات تویی ارباب.

مولای من!! جامانده ام، غافلم، از وجود گنهکار خود شاکى ام …😭😭روزهای روزه داری و بندگی از کف داده‌ام، اما دلخوشم به کریم بودنت، امید دارم به بخشندگی ات، روسیاه آمدم اما به حق نازدانه ات مرا ببخش و در آغوش بگیر يا ربي
#بالحسین_الهی_العفو

#به_قلم_خودم
#ما_که_خاکستر_شدیم_ارباب
#به_قلم_طلبهء_اربعینی😭😭
#بس_که_نالیدم_دلم_شش_گوشه_شد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1398-03-06] [ 12:21:00 ب.ظ ]