کتابخانه را مرتب می‌کنم..همه به ردیف کنار هم نشسته‌اند و منتظر همسایه‌های جدید هستند.

آیفون به صدا در می‌آید و صدای موتورِ آقای پست‌چی به پت‌پت می‌افتد…چادر به سر می‌کنم از کنار گل‌های قاشقی مثل تیر می‌گذرم.

وقتی جعبه را با امضایی گل‌و بلبلی تحویل می‌گیرم،حس جویندگانِ طلا را دارم که به معدنِ مادر رسیده‌اند.

درب جعبه را باز می‌کنم و عیدی‌ها را از کتاب‌های خودمان جدا کن، سوا کن برمی‌دارم.

در روزهای قرنطینه چه گنجی بهتر از کتاب و یک لیوان دم نوش بِه و از همه مهمتر شنیدن صدای گرم برادرها از پشت تلفن که بابت عیدیِ فرهنگی تشکر می‌کنند..

دوستان عزیزم کتاب‌ها رو بعد از مطالعه خدمت شما معرفی خواهم نمود….??

کاش روزهای قرنطینه اینقدر برای همه مفید ??باشه، نه مثل بعضی هم‌وطن ها که…..نگم براتون???

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1399-01-08] [ 05:09:00 ق.ظ ]