اولین دیدار ما در مسیر بود
جایی حوالیِ عمود 285
عمودِ موکب امام رضا علیه السلام
میان سیل جمعیت خیره به عکسِ کولهپشتی یکی از زائران برق نگاهش در عمیقترین قسمت خاکستر نشین دلم اثر کرد و از همان روز شد شهیدِ دلِ بیقرارِ من
شهیدِ علیاکبریِ قمحانه
شهیدِ جانبازِ فتنه و ارباََ اربا شده در معرکهء سوریه
شهیدی که داستانها دارد دستگیریاش از اهل زمین
شهیدی که همراهم شد تا قلبِ ضریحِ ارباب و گوشهای از پنجره فولاد
شهیدی که به احترام همراهیاش در میان ازدحامِ زوارِ حرمِ علمدار ، خادمان برایم راه باز میکردند تا انفرادی زیارت کنم سردابِ سقا را
نمیدانم همراهیات در هر سالِ سفرِ اربعینِ من چه سرّی داشت که یا من به میرسیدم برای راهپیمایی با تو، یا این تو بودی که همراهِ خاکسترهای من پر میزدی و با کولهء زائران خودت را کربلایی میکردی ? ? ? ? ?
هرچه که بود تو بودی تا من با نوای تو گریه کنم مسیر نجف تا کربلا را
هرچه که بود تو بودی که شریک شدی در روزی اشکهای محرمِ من
هرچه که بود حمداََ لله که از جانب ارباب بود ….حتی همین عکس نائب الشهید بودن من از جانبِ شما
امروز روز پر گرفتن توست و بازهم منم که پر پر میزنم در هوای زیارتِ آسمانِ نمگرفته و ابری کربلا
همان جایی که من به وصل رسیدم بعد از عمری فراق
جایی حوالیِ دلِ خودم و دستانِ دستگیرِ تو و ارباب
[جمعه 1400-01-06] [ 10:50:00 ق.ظ ]