روضهءمُجَسَم
مقتل را زیر و رو میکنم و با هر روایتی اشک مجال ِخواندن نمیدهد، اما وقتی روز هشتم محرم، به نحوهء شهادت علیاکبرعلیهالسلام میرسم، داغ ِجوان را تاب نمیآورم.
نمیتوانم پابهپای روضهها جان بدهم، اما لحظاتِشهادت ِجوان بنیهاشم برای من کم از جان دادن ندارد.
وارد روضه نمیشوم اما دو روایت از مقتل این جوان جانسوز است:
در مقاتل آمده که، پس از ضربهای که به ایشان وارد آمده و خون حضرت چشم اسب را میگیرد، ملعونی افسارِاسب را به سمت ِجبههء اعداء میکشد و زنانِ پشتِ جبههء دشمن که مشغول مداوا بودند با هرچه در دست داشتند، از قیچی و تیغ و نیشتر به جان ِجانان ِحضرت زهرا سلاماللهعلیها لطمه وارد میکنند.
و دیگری شتابِارباب برای رسیدن به ثَمرةفوادی خود و
افتادن ارباب در چند زارعی پیکر ِجوانش از اسب و رسیدن بر روی دو زانو…. 😭 😭 😭
دههء دوم ربیعالاول
مار ِخوش خط و خال ِفتنه به جان شهر افتاده است.
علیاکبرهایِآسیدعلی برای ازبین بردن ِفتنه به قلب ِدشمن میزنند.
مقتل از روزهای آشوب روایت میکند؛ که وقتی جنگآوری به قلب دشمن زد، پس از لحظاتی فقط ‘یاحسین’ هایش به گوش میرسید.
کفتارهایِ یهود، که با کینهءعلی به میدان آمدهاند دست به کار شده و چنگ و دندان به جان ِعلیاکبر ِوطن میکشند و باردگر باهرچه در بساط دارند عاشورای٦1 هجری را دوباره زنده میکنند.
دیوان و دَدان ِباقی مانده از نسل حرمله و سنان و شمر علیاکبرِ کارزارِ شهر را ارباًاربا میکنند، تاریخ چقدر تلخ تکرار میشود و تلخ تر از آن تشییع ِشهیدِ معرکه است. 😭 😭
مقتل روایت میکند، از ظهر روز دهم عاشورا تا عصرِ نوزدهم ربیع در ایران، داغِ جوان، دردیست که پشت پدرها را دوتا میکند و دردِ بیدرمان بر جان مادرها میگذارد.
خونِ شهید،تا ابد در رگهای زمین جاریست تا بر چشم ِدلهایمان بصیرت بپاشد و آبیاری کند شجرهءظهور را تا زمانی که بیاید صاحِبُنامَهدی انشاءالله.
#به_قلم_خودم
#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 😭 😭
#ما_که_خاکستر_شدیم_ارباب
#عاشقانهای_برای_شهدای_امنیت_وطن
[چهارشنبه 1398-08-29] [ 04:29:00 ق.ظ ]