امروز همه برای رفتن و رسیدن دست به بوق شده‌اند، هم بوق ماشین‌هایشان🚘 بلند است و هم کلماتی که اول صبح نثار راننده و عابر و… می‌کنند بوق دار است.

پشت 🚥 چراغ سبزِ مهربان دیروز، حالا سِیلی از نامهربانی‌ها منتظرِ پیاده‌شدن بچه‌های مهد نمی‌مانند و با راننده گلاویز می‌شوند.
حال این روزهای شهر خوب نیست، اما من فارغ از هیاهوی دنیایم و دلم گرمِ دیروزهاست.

کاش برگردیم به روزهایی که دلخوشی همهء ما سوار شدن ِهفت نفری به پیکان جوانان ِفامیل بود،همان روزهایی که به داشتن یک نیسان و یا یک پیکان قرمز گوجه ای که برای دایی و عمو بود قانع بودیم، همان روزهایی که هم دل‌هایمان بزرگ‌تر بود، هم آسمان‌مان آبی و ابری بود و هم پاییز‌هایمان فصل بارانی و چتر بود.
نه امروز که اول صبح ِشهر پر بود از زمزمهء شادی شیطان، برای دل‌مشغولی ِبندگان به دنیا

الَلهّم َ عَجِل لولیکَ الفَرَج

#به_قلم_خودم

#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 😭 😭

#به_بهانهء_گرانی_بنزین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1398-08-27] [ 07:19:00 ب.ظ ]