''بس که نالیدم دلم شش گوشه شد...''
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو





  تا پای جان سرباز رهبرم   ...

وقتی از هفتهء گذشته تا دیروز همه هشتگ #من_قاسم_سلیمانی_هستم را ترند کردیم، از امروز هم پشتیبان سردار صادق و شجاعمان می‌گوئیم ، سردار جان دشمن می‌داند کجا را هدف گرفته اما خیالت تخت، صداقتِ در سخنانت مصداق بُغضی بود که در گلو داشتیم و حال شده عقده ای در گلو…. عقده از کفتارهایی که نه تنها آبروی شما، بلکه آبروی نظام را نشانه گرفته اند… اگر این چند روز اشک امان نمی داد، اما امروز دیگر اشک نمی‌ریزیم تا اشک هایمان کینه شود از کسانی که سالهاست خودشان کُد به دشمن می‌دهند و حالا طلبکار شده اند…. از امروز دلهایمان جایگاه انتقامی سخت تر از قبل است… اگر دیروز دغدغه پاکسازی منطقه را داشتیم ، امروز بزرگتر شده ایم،
و پاکسازی نظام از منافقان را در بوق و کرنا می‌کنیم امروز دندان هایمان را برهم می‌ساییم از #انتقام_سخت_داخلی_و_خارجی #به_قلم_خودم #دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 😭 😭 #ما_که_خاکستر_شدیم_ارباب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1398-10-22] [ 06:56:00 ق.ظ ]





  شهری آکنده از روضه   ...

دههءاول محرم‌الحرام

مقتل را زیر و رو می‌کنم و با هر روایتی اشک مجال ِخواندن نمی‌دهد، اما وقتی روز هشتم محرم، به نحوهء شهادت علی‌اکبر‌علیه‌السلام می‌رسم، داغ ِجوان را تاب نمی‌آورم.
نمی‌توانم پابه‌پای روضه‌ها جان بدهم، اما لحظات‌ِشهادت ِجوان بنی‌هاشم برای من کم از جان دادن ندارد.
وارد روضه نمی‌شوم اما دو روایت از مقتل این جوان جانسوز است:
در مقاتل آمده که، پس از ضربه‌ای که به ایشان وارد آمده و خون حضرت چشم اسب را می‌گیرد، ملعونی افسارِاسب را به سمت ِجبههء اعداء می‌کشد و زنانِ پشتِ جبههء دشمن که مشغول مداوا بودند با هرچه در دست داشتند، از قیچی و تیغ و نیشتر به جان ِجانان ِحضرت زهرا سلام‌الله‌علیها لطمه وارد می‌کنند.
و دیگری شتابِ‌ارباب برای رسیدن به ثَمرة‌فوادی خود و
افتادن ارباب در چند زارعی پیکر ِجوانش از اسب و رسیدن بر روی دو زانو…. 😭 😭 😭

دههء دوم ربیع‌الاول

مار ِخوش خط و خال ِفتنه به جان شهر افتاده است.
علی‌اکبرهای‌ِآسیدعلی برای ازبین بردن ِفتنه به قلب ِدشمن می‌زنند.
مقتل از روزهای آشوب روایت می‌کند؛ که وقتی جنگ‌آوری به قلب دشمن زد، پس از لحظاتی فقط ‘یاحسین’ هایش به گوش می‌رسید.
کفتارهایِ یهود، که با کینهءعلی به میدان آمده‌اند دست به کار شده و چنگ و دندان به جان ِعلی‌اکبر ِوطن می‌کشند و باردگر با‌هرچه در بساط دارند عاشورای‌٦1 هجری را دوباره زنده می‌کنند.
دیوان و دَدان ِباقی مانده از نسل حرمله و سنان و شمر علی‌اکبرِ کارزارِ شهر را ارباً‌اربا می‌کنند، تاریخ چقدر تلخ تکرار می‌شود و تلخ تر از آن تشییع ِشهیدِ معرکه است. 😭 😭

مقتل روایت می‌کند، از ظهر روز دهم عاشورا تا عصرِ نوزدهم ربیع در ایران، داغِ جوان، دردیست که پشت پدرها را دوتا می‌کند و دردِ بی‌درمان بر جان مادرها می‌گذارد.
خونِ شهید،تا ابد در رگ‌های زمین جاریست تا بر چشم ِدل‌هایمان بصیرت بپاشد و آبیاری کند شجرهءظهور را تا زمانی که بیاید صاحِبُنامَهدی ان‌شاء‌الله.

#به_قلم_خودم
#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 😭 😭
#ما_که_خاکستر_شدیم_ارباب
#عاشقانه‌ای_برای_شهدای_امنیت_وطن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1398-08-29] [ 04:45:00 ب.ظ ]





  روضهءمُجَسَم‌   ...

روضهءمُجَسَم

دههءاول محرم‌الحرام

مقتل را زیر و رو می‌کنم و با هر روایتی اشک مجال ِخواندن نمی‌دهد، اما وقتی روز هشتم محرم، به نحوهء شهادت علی‌اکبر‌علیه‌السلام می‌رسم، داغ ِجوان را تاب نمی‌آورم.
نمی‌توانم پابه‌پای روضه‌ها جان بدهم، اما لحظات‌ِشهادت ِجوان بنی‌هاشم برای من کم از جان دادن ندارد.
وارد روضه نمی‌شوم اما دو روایت از مقتل این جوان جانسوز است:
در مقاتل آمده که، پس از ضربه‌ای که به ایشان وارد آمده و خون حضرت چشم اسب را می‌گیرد، ملعونی افسارِاسب را به سمت ِجبههء اعداء می‌کشد و زنانِ پشتِ جبههء دشمن که مشغول مداوا بودند با هرچه در دست داشتند، از قیچی و تیغ و نیشتر به جان ِجانان ِحضرت زهرا سلام‌الله‌علیها لطمه وارد می‌کنند.
و دیگری شتابِ‌ارباب برای رسیدن به ثَمرة‌فوادی خود و
افتادن ارباب در چند زارعی پیکر ِجوانش از اسب و رسیدن بر روی دو زانو…. 😭 😭 😭

دههء دوم ربیع‌الاول

مار ِخوش خط و خال ِفتنه به جان شهر افتاده است.
علی‌اکبرهای‌ِآسیدعلی برای ازبین بردن ِفتنه به قلب ِدشمن می‌زنند.
مقتل از روزهای آشوب روایت می‌کند؛ که وقتی جنگ‌آوری به قلب دشمن زد، پس از لحظاتی فقط ‘یاحسین’ هایش به گوش می‌رسید.
کفتارهایِ یهود، که با کینهءعلی به میدان آمده‌اند دست به کار شده و چنگ و دندان به جان ِعلی‌اکبر ِوطن می‌کشند و باردگر با‌هرچه در بساط دارند عاشورای‌٦1 هجری را دوباره زنده می‌کنند.
دیوان و دَدان ِباقی مانده از نسل حرمله و سنان و شمر علی‌اکبرِ کارزارِ شهر را ارباً‌اربا می‌کنند، تاریخ چقدر تلخ تکرار می‌شود و تلخ تر از آن تشییع ِشهیدِ معرکه است. 😭 😭

مقتل روایت می‌کند، از ظهر روز دهم عاشورا تا عصرِ نوزدهم ربیع در ایران، داغِ جوان، دردیست که پشت پدرها را دوتا می‌کند و دردِ بی‌درمان بر جان مادرها می‌گذارد.
خونِ شهید،تا ابد در رگ‌های زمین جاریست تا بر چشم ِدل‌هایمان بصیرت بپاشد و آبیاری کند شجرهءظهور را تا زمانی که بیاید صاحِبُنامَهدی ان‌شاء‌الله.

#به_قلم_خودم
#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 😭 😭
#ما_که_خاکستر_شدیم_ارباب
#عاشقانه‌ای_برای_شهدای_امنیت_وطن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 04:29:00 ق.ظ ]





  روزهای شیطانی   ...

امروز همه برای رفتن و رسیدن دست به بوق شده‌اند، هم بوق ماشین‌هایشان🚘 بلند است و هم کلماتی که اول صبح نثار راننده و عابر و… می‌کنند بوق دار است.

پشت 🚥 چراغ سبزِ مهربان دیروز، حالا سِیلی از نامهربانی‌ها منتظرِ پیاده‌شدن بچه‌های مهد نمی‌مانند و با راننده گلاویز می‌شوند.
حال این روزهای شهر خوب نیست، اما من فارغ از هیاهوی دنیایم و دلم گرمِ دیروزهاست.

کاش برگردیم به روزهایی که دلخوشی همهء ما سوار شدن ِهفت نفری به پیکان جوانان ِفامیل بود،همان روزهایی که به داشتن یک نیسان و یا یک پیکان قرمز گوجه ای که برای دایی و عمو بود قانع بودیم، همان روزهایی که هم دل‌هایمان بزرگ‌تر بود، هم آسمان‌مان آبی و ابری بود و هم پاییز‌هایمان فصل بارانی و چتر بود.
نه امروز که اول صبح ِشهر پر بود از زمزمهء شادی شیطان، برای دل‌مشغولی ِبندگان به دنیا

الَلهّم َ عَجِل لولیکَ الفَرَج

#به_قلم_خودم

#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 😭 😭

#به_بهانهء_گرانی_بنزین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1398-08-27] [ 07:19:00 ب.ظ ]





  قلک بابرکت   ...

شاید باورش برای بعضی‌ها سخت باشد
اما اربعین برای خانهءما مبنای تمام حساب کتاب‌های روزمره است.
بخشی از هر درآمدی صرف سفر اربعین و مافیها می‌شود و به قلک‌ ِمخصوص، که فقط خرج این راه می‌شود سرریز می‌شود، با این راهکار سالهاست که حتی از اضافهء این پول ِبابرکت کمک هزینهء سفر برای بعضی از عاشقان ِگمنام ِارباب را درنظر می‌گیریم، قسمتی از این پول برای خرید هدیه به کودکان و حتی موکب ها هزینه می‌شود، بحث سوغاتی خریدن هم که جزء لاینفک سفر ماست.
برکت ِاین قلک خیلی بیشتر از حد خودش بوده و هست و این همان معجزهء خرج ِدیناری در راه اباعبدالله علیه‌السلام و برکت ِچندین برابری آن است، واقعا این خاندان زیر دِین هیچ‌کس نمی‌مانند و ذره را به چندین برابر جبران می‌کنند.
بسم‌الله  ارزش این‌کار خیلی بالاتر از این حرف‌هاست، یکبار امتحان کنید و اربعین را کربلا باشید.

#به_قلم_خودم

#ما_که_خاکستر_شدیم_ارباب

#بس_که_نالیدم_دلم_شش_گوشه_شد

#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 😭 😭

#عکس_تولیدی

#عمود639

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1398-08-25] [ 05:25:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما