''بس که نالیدم دلم شش گوشه شد...''
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31





جستجو





  فرمانده اربعین    ...


در مسیر #اربعین 🌿 با
فرماندهی شما رزمایش ظهور را تمرین کردیم
و حال
پس از #جان_فدا ❤
شدنتان
به خیالمان هم نمی‌رسید
که روزی مسیرِ مزارتان
#طریق‌الذهب شود برای
مستضعفینِ ملتِ شهادت

“ابناء‌الحیدر “

#اربعین
#ما_ترکناک_یابن‌الحسین
#به_قلم_خودم
#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 😭 😭

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1401-10-12] [ 06:14:00 ب.ظ ]





  فاتح عراقی   ...


روایت ما از شما،
روایت فتح است؛ روایتِ فتحِ قلوب
بدون دیدار،
بدون مرز’🌱

_ابناء‌الحیدر”

#شهید_ابومهدی_المهندس
#جان_فدا
#به_قلم_خودم
#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 😭 😭

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 06:14:00 ب.ظ ]





  قتل جگرسوز   ...

آیه سی و دوم سوره مائده در بیلبوردهای هلند: «هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.»

شاید از دیشب که درگیرِ داستانی از جنس قتل شده‌ام 🖐 🖐
حالِ روزهای ناخوشِ مادران قاتل را فهمیده‌ام
مادرانی که تحت فشار روانیِ همسران و جامعه قسمتی از جانشان را به تیغِ بی رحمِ قاتل می‌سپارند. 😞 😞
دیشب فهمیدم که اشک گاهی می‌جوشد و آرام می‌کند و گاهی می‌جوشد تا زجر بکشی.. 😭 😭

مادری که دیشب مرا آتش زد یکی بود که نفس می‌کشید در حوالیِ روزمرگی های من
مادری که حال خودکشی داشت و عذاب وجدان شکنجه‌اش می‌داد
وقتی تماس برقرار شد فقط گریه می‌کرد
به خیال اینکه مزاحم است و یا اشتباه گرفته قطع کردم و مشغول شدم به دم کردنِ پلو شام

دوباره زنگ خورد و فقط صدای بی‌امان گریه
یک کلمه گفت کمک ، من آدم کشتم ، نه بچه‌ام رو کشتم
چیزی در گوشه ای از دلم فرو ریخت
با ترس و وحشتِ خودم ، آرامش کردم
آرام به اینکه حرف بزند
گریه نکند
آدرس بدهد
تا کمکش کنم…
ذکر گفتم برایش که لاینقطع ضجه میزد…
تا رسیدم به اینکه 🌿 ” ترو به حضرت زهرا سلام الله علیها ” 🌿 اگر مادر هستی گریه نکن و حرف بزن
انگار یکدفعه جا ماند از گریه و زبانش باز شد:
“میخوام خودم رو بُکُشَم
من قاتل بچه‌ام هستم
یک‌سال قبل کشتم و جایی که نمیدونم دفن شده یا نه رهاش کردم.”
کلماتش بی‌رحم بود
مثل سیلی به صورتم می‌خورد
“امروز که تو جلسه خانم فلانی گفتید
⛔ قتل جنین ⛔
یادِ بچه‌ام افتادم
اون فقط دو ماه داشت
اما من یک‌ساله روی خوش ندیدم
یا دعوا بوده یا بلا و بدبختی
حالا فهمیدم چرا هرچقدر التماس می‌کنم
اجابت نمی‌شه
چرا مصیبت منو رها نمی‌کنه
⛔ من قاتلم ⛔
من محاکمه نشدم
من دارم مثل یه جانی راست راست می‌چرخم…
حالا که زندان و دادگاهی برام علنی نیست خودم حکم قتل خودم رو صادر کردم
میخوام خودکشی کنم
فقط خواستم بگم کاش یک سال قبل می‌شنیدم که کارم یعنی محاربه یعنی قتل یعنی پس دادن هدیهء خدا “

وقتی دوباره می‌بارد
میفهمم که آرام شده
دردی که یک‌سال با شریک جرمش تحمل کرده حالا دمل شده و ترکیده و سر باز کرده

دل دل می‌کنم که بگویم یا نگویم
اما هر چه بادا باد
“میدونم که خیلی تحت فشار هستی
میدونی که کارِ خیلی خیلی وحشتناکی کردی
اما بدون در رحمت بازِ
توبه کن
با خدا حرف بزن
از حضرت مادر کمک بخواه
استغفار کن و دوباره لذت مادری رو تجربه کن
از رحمت خدا به دورِ که رها کنه بنده رو
ازش بخواه که سرباز تربیت کنی
با کشتن خودت بار گناه رو سنگین می‌کنی
مگه شیعه امیرالمؤمنین علیه‌السلام به اینجور مرگ فکر میکنه یه اشتباه رو دوبار تکرار نکن
باید عاقبت به خیر باشیم
مگه ما بی‌صاحبیم
از خدا طلب شهادت کن
اونوقت نشستی داری رگ میزنی”
گفتم و گفتم و گفتم که باشد و ناامید نباشد 🌿 ❤
حالش بهتر بود
اما حالِ من خراب
جمله آخرش تیر خلاص بود به من
من که حس مادری را نچشیدم
” حالم خیلی خوبه
امیدوار شدم
اما چون موقع کورتاژ خیلی اذیت شدم نمی‌تونم دیگه مادر بشم…
این حق از من سلب شده
خداحافظ “
سوختم و دم نیاوردم…. 😭 😭 😭 😭 😭

#به_قلم_خودم
#جهاد‌تبیین
#فاطمیه
#تربیت_فرزند
#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی
#بس_که_نالیدم_دلم_شش_گوشه_شد
#فراخوان_محتوا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-09-27] [ 03:14:00 ق.ظ ]





  آقا روح‌الله   ...


به چشم هایش 🌿 خیره شو…
پیامی دارد ؛ کار این عالم ناظمی دارد…
س ی د ر و ح الله ع ج م ی آ ن الموسوی الخمینی …
کاش پرده ها کنار برود و چشمان عقیم و گوش های ثقیل السمع ما ببیند و بشنود
که امر از جای دگر است
و فرجام وعده صادق خداوند و پیامبر و چهارده نور و سلسله ایی از ابناء انوار مقدس ثقلین تا به امروز چون کهکشان ادامه دارد و خواهد داشت…
شهادتت روضه بود و نفهمیدیم سِرِّ نامت و سیادتت و شهادتت را ❤ …
اما اکنون نطق تو باز شده است…
وَ فَدَیناه بِذبحِِ عَظیم…

#به_قلم_خودم
#بس_که_نالیدم_دلم_شش_گوشه_شد
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_که_خاکستر_شدیم_ارباب
#دلنوشته‌_های_طلبه_اربعینی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-08-29] [ 06:55:00 ب.ظ ]





  شهید فتوا   ...

​تنها شهیدی که در پی فتوای تاریخی امام خمینی ره سر و جان نثار کرد 

باز هم یک لبنانی بود

❤شهید مصطفی مازح❤

اين روزها که سالگرد عروج علی‌اکبری از دیار لبنان است بازهم دلهای مسلمین به تلاطم افتاد.
شهید جوانی که با اشاره خمینی کبیر و در عملیاتی شهادت طلبانه ، دنیای استکبار را متحمل سالها خسارت و هتاک قلم به دست را به زندگی در وهم و ترس رساند.
همان رشدی ، که شوالیه شده بود با دستان ملکهء خونخوار عِن‌گِلِستان? ، در تاریکیِ مطلق فرو رفت  و شد درس عبرتی برای آنان که #انتقام_سخت را فراموش کرده بودند. 

پسرک لبنانی این روزها با هر انگیزه ای که مشت کوبیده بر دهان تاریکی ،  دستی بوده که  به فرموده قرآن 

? وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ?

 ?ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺗﻴﺮ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻛﺮﺩﻱ ، ﺗﻮ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻧﻜﺮﺩﻱ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻛﺮﺩ [ ﺗﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻠﺎﻙ ﻛﻨﺪ ]?  

لبنان در تاریخ اجرای فتاوا بازهم خوش درخشید.

لبنانی که با جبل‌عامل ⚘چمران و امام موسی صدر ⚘را در تاریخ اسلام جاودانه کرد.
حالا که دست قدرت خدا بازهم از آستین بر آمده و انتقامِ هتاک به? پیامبر مهربانی‌ها ? شده چشمی کور و زبانی لال،

   زیر لب زمزمه می‌کنم :

?با آل علي هر که در افتاد ور افتاد?
#به_قلم_خودم 

#انتقام_سخت 

#ما_عاشق_مبارزه_با_صهیونیست_هستیم 

#ما_که_خاکستر_شدیم_ارباب 

#دلنوشته_های_طلبهء_اربعینی 

#بس_که_نالیدم_دلم_شش_گوشه_شد 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1401-05-22] [ 10:38:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما